جدول جو
جدول جو

معنی تثبیت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تثبیت کردن
استوار کردن پا برجا کردن: (مقام خود را تثبیت کرد)
تصویری از تثبیت کردن
تصویر تثبیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تثبیت کردن
پابرجا کردن، برقرار کردن، ثابت ساختن، استوار کردن، برجای داشتن، محکم کردن، تحکیم بخشیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ ذَ تَ)
پرورش دادن و کردن و تعلیم کردن. (ناظم الاطباء). پروردن. پروریدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تربیت و تعلیم شود: یکی از وزرا پسری کودن داشت، پیش دانشمندی فرستاد که مر این را تربیت کن مگر عاقل شود. (گلستان).
گر تقویت کنی ز ملک بگذرد بشر
ور تربیت کنی به ثریا رسد ثری.
سعدی.
، آموختن و درس و سبق دادن. ادب آموختن. (ناظم الاطباء) : این فرزند را چنان تربیت کن که یکی از فرزندان خویش را. (گلستان).
وآدمی را که تربیت نکنند
تا بصدسالگی خری باشد.
سعدی.
نفس را عقل تربیت می کرد
کز طبیعت عنان بگردانی.
سعدی.
رجوع به تعلیم شود، به منصب رسانیدن. (ناظم الاطباء). برآوردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). برکشیدن و به ترقی و کمال رسانیدن. تفقد و بزرگداشت و برتری دادن:
مرا حق از پی مدح تو در وجود آورد
تو نیز تربیتی کن که دارم استحقاق.
خاقانی.
، سرشتن. (ناظم الاطباء). بهمه معانی رجوع به تربیت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تطبیق کردن
تصویر تطبیق کردن
برابر کردن دو چیز با هم مطابق ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتثبیت کردن
تصویر تتثبیت کردن
پا بر جا کردن ایستا گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
بیدار کردن بیداراندن آگاهاندن، ادب کردن، گوشمالی توجیدن بیدار کردنهوشیار ساختن، آگاه کردن، گوشمال دادن مجازات کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربیت کردن
تصویر تربیت کردن
فرهوختن پروردن فراهیختن هختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقبیح کردن
تصویر تقبیح کردن
زشت گفتن زشت شمردن بد گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقویت کردن
تصویر تقویت کردن
نیرومند کردن نیرو دادن قوه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثبات کردن
تصویر اثبات کردن
ثابت کردن، تصدیق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسبیح کردن
تصویر تسبیح کردن
بپاکی یاد کردن خدای را، سبحان الله گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدبیر کردن
تصویر تدبیر کردن
چاره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشبیه کردن
تصویر تشبیه کردن
همانند کردن چیزی را بچیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثبات کردن
تصویر اثبات کردن
فرنودن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تبعیت کردن
تصویر تبعیت کردن
پیروی کردن، فرمان بردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تربیت کردن
تصویر تربیت کردن
پرورش دادن، فرهیختن
فرهنگ واژه فارسی سره
ادب کردن، پرورش دادن، تادیب کردن، تعلیم دادن، فرهیختن، بار آوردن، پروراندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تقویت کردن
تصویر تقویت کردن
Amplify, Bolster, Fortify, Reinforce, Strengthen
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اثبات کردن
تصویر اثبات کردن
Evidence, Prove, Substantiate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنبیه کردن
تصویر تنبیه کردن
Castigate, Chasten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اثبات کردن
تصویر اثبات کردن
доказывать , доказать , подтверждать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنبیه کردن
تصویر تنبیه کردن
наказывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تقویت کردن
تصویر تقویت کردن
усиливать , укреплять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اثبات کردن
تصویر اثبات کردن
beweisen, untermauern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تنبیه کردن
تصویر تنبیه کردن
bestrafen, züchtigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تقویت کردن
تصویر تقویت کردن
verstärken, befestigen, stärken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اثبات کردن
تصویر اثبات کردن
доводити , довести
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تنبیه کردن
تصویر تنبیه کردن
карати , карати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تقویت کردن
تصویر تقویت کردن
посилювати , зміцнювати , зміцнювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اثبات کردن
تصویر اثبات کردن
udowadniać, udowodnić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تقویت کردن
تصویر تقویت کردن
wzmacniać, umacniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تنبیه کردن
تصویر تنبیه کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اثبات کردن
تصویر اثبات کردن
证明 , 证实
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تقویت کردن
تصویر تقویت کردن
放大 , 加强 , 加固 , 强化
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تنبیه کردن
تصویر تنبیه کردن
دیکشنری فارسی به چینی